میگن یه ویروس اومده کشنده س تب میکنی انقدر که نفست میگیره که احساس خفگی میکنی باید قرنطینه شی چقدر این ویروس برای من آشناست احساس میکنم که سالهاست به این بیماری دچارم انقدر تو ذهنم این خیابانها رو با خیال نبودنت رفتم و آمدم که منم آلوده شدم بعضی شبا با خیال نبودنت میسوزم آنقدر دلم برات تنگ میشه که بغض گلومو میگیره و احساس خفگی میکنم منم خودمو قرنطینه کردم دلم حاضر نیست کسی و ببینه فقط من یه فرقی دارم دیگه هیچ وقت خوب نمیشم
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت