میگن یه ویروس اومده کشنده س تب میکنی انقدر که نفست میگیره که احساس خفگی میکنی باید قرنطینه شی چقدر این ویروس برای من آشناست احساس میکنم که سالهاست به این بیماری دچارم انقدر تو ذهنم این خیابانها رو با خیال نبودنت رفتم و آمدم که منم آلوده شدم بعضی شبا با خیال نبودنت میسوزم آنقدر دلم برات تنگ میشه که بغض گلومو میگیره و احساس خفگی میکنم منم خودمو قرنطینه کردم دلم حاضر نیست کسی و ببینه فقط من یه فرقی دارم دیگه هیچ وقت خوب نمیشم
گریه کردیم .دو تا شعله ی خاموش شده گریه کردیم.دو آهنگ فراموش شده پر کشیدیدم ،بدون پرِ زخمی با هم عشق بازیِ دوتا کفتر زخمی با هم مرگ پشت سرمان بود ،نمی دانستیم بوسه ی آخرمان بود ،نمی دانستیم. زندگی حسرت یک شادی معمولی بود زندگی چرخش تنهایی و بی پولی بود زخم ،سهم تنمان بود ،نمی ترسیدیم زندگی دشمنمان بود ،نمی ترسیدیم شعر من مزه ی خاکستر و الکل می داد شعر، من را وسط زندگی ات هل می داد شعر من بین تن زخمی مان پل می شد بیت اول گره روسری ات شل می شد بیت تا
درباره این سایت